مهدی جان بیا....!!!
جگرم آب شد و از تو نیامد خبری/ طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری
_________________________________
ببخش ما را به خاطر همه بی تو بودن ها ، تو با ما بودی و ما با تو نبودیم.
ببخش ما را به خاطر همه عهدشکنی هایمان ، بارها و بارها عهد بستیم
و عهد خود شکستیم .
ببخش ما را به خاطر همه رنج هایی که برای هدایت امت رسول خدا کشیدی.
ببخش ما را به خاطر همه ناله های علی وارت که برای بخشش خلق خدا
در درگاه معبود داشتی.
ببخش ما را که کلاممان با عملمان یکی نبود ،در کلام با تو بودیم و در عمل....
ببخش ما را که عشق و محبت به تو را به درهم معدودی
به محبت دنیا فروختیم.
ببخش ما را که قرن ها رنج و سختی تو را به ثمن بخسی فروختیم.
ببخش ما را که به خود مشغول شدیم و تو را رها کردیم.
ببخش ما را که سالهای عمرمان را بدون شناخت تو سپری کردیم.
ببخش ما را که تو را در این دنیا تنها گذاشتیم
و تو در بین امتت غریب و مظلوم ماندی.
مهدی جان ، آقای من
می دانم ، خوب می دانم که شایسته نعمت وجود تو نیستم ،
میدانم که شایسته نام منتظر نیستم ،
ولی یوسف زهرا امید به عطوفت و مهربانی و بخشش تو دارم .
تو را به آبروی مادر غریبت زهرا یاریم کن
مرا یاری کن تا در این دنیایی که بی تو بودن افتخار است و هنر ،
با تو باشم ، با تو بمانم و با یاد تو ترک دنیا کنم و بمیرم.