یابنده yabandeh.blog.ir

...السلام علیک یا صاحب الزمان

یابنده yabandeh.blog.ir

...السلام علیک یا صاحب الزمان

هدف من ازساخت این سایت برداشتن قدمی برای دین شناسی است .امیدوارم که تمامی عزیزانی که به سایت من مراجعه می کند کمال استفاده راببرند
نظرات خودتون رو برای ما ارسال کنید :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

ملاقات با امام زمان(علیه السلام)

شنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۸ ق.ظ

ملاقات با امام زمان(علیه السلام)

مرحوم حاجی نوری در کتاب نجم الثّاقب از عالم جلیل آخوند "ملّا زین العابدین سلماسی"شاگرد اهل سرّ"سیّد بحر العلوم" نقل می کند که فرمود:
در خدمت سید بحرالعلوم به حرم مطهر عسکرییّن(علیه السّلام) در سامرا مشرّف شدیم، و ما چند نفر بودیم، که با او نماز می خواندیم، در رکعت دوم بعد از تشهد که می خواست برای رکعت سوم برخیزد حالتی به او دست داد که توقفی نمود و بعد از چند لحظه برخاست.
بعد از نماز در حالی که همه ی ما تعجب کرده بودیم و نمی دانستیم چرا آن عالم بزرگ در وسط نماز توقف کرده و کسی از ما جرات نداشت که از او سوال کند.
وقتی به منزل آن بزرگوار برگشتیم و سر سفره نشستیم یکی از سادات به من اشاره کرد که علت آن توقف را سوال کنم؟
گفتم: تو از من به آن جناب نزدیکتری.
سید بحرالعلوم(رضوان الله تعالی علیه) متوجه ما شد و فرمود:
با هم چه می گویید؟ من که از همه رویم به آن جناب بازتر بود، گفتم:
این سید می خواهد بداند، سرّ آن توقف در حال نماز چه بوده است؟ فرمود:
من وقتی در حال نماز بودم دیدم،حضرت بقیه الله اوراحنا فداه برای زیارت پدر بزرگوارش وارد حرم مطهر شد من از مشاهده جمال مقدّسش مبهوت شدم و لذا آن حالت که مشاهده نمودید به من دست داد و من به ایشان نگاه می کردم تا آنکه آن حضرت از حرم بیرون رفتند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۵ ، ۱۰:۲۸
هانیه سادات میرافضلی

خداکندکه بیایی

شنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۲ ق.ظ

الا که راز خدایـی، خـدا کند که بیایی
تو نورغیب نمایی، خـدا کند که بیایی


شب فراق تو جانا خـدا کند به سرآید
سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی


دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایـی، خـدا کـند که بیایی


فسـرده غـنچه گلهـا، فـتاده عقده به دلها
تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی


زچهره پرده برافکن به ظلم شعله درافکن
تو دسـت عدل خـدایی، خدا کند که بیایی


نظام هر دو جهانی، امام عصر و زمانی
یگانــه راهنـمایی، خـدا کـند کـه بیـایی


تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
تو رمز آب بقایـی، خـدا کند کــه بیایی


دل مدینه شکسته حرم بـه راه نشستـه
تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی


به سینه ها توسروری به دیده ها همه نوری
بـه دردهـا تـو دوایی، خـدا کند که بیایی


ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۵ ، ۱۰:۲۲
هانیه سادات میرافضلی




خدایا...

خطا از من است، می
دانم
.

از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد


اما به دیگران هم دلسپرده ام


از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین

اما به دیگران هم تکیه کرده ام


اما رهایم نکن

بیش از همیشه دلتنگم

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم....

 


مولا جان مهدی

ببخش ما را به خاطر همه بی تو بودن ها ، تو با ما بودی و ما با تو نبودیم.

ببخش ما را به خاطر همه عهدشکنی هایمان ، بارها و بارها عهد بستیم

و عهد خود شکستیم .

ببخش ما را به خاطر همه رنج هایی که برای هدایت امت رسول خدا کشیدی.

ببخش ما را به خاطر همه ناله های علی وارت که برای بخشش خلق خدا

در درگاه معبود داشتی.

ببخش ما را که کلاممان با عملمان یکی نبود ،در کلام با تو بودیم و در عمل....

ببخش ما را که عشق و محبت به تو را به درهم معدودی

به محبت دنیا فروختیم.

ببخش ما را که قرن ها رنج و سختی تو را به ثمن بخسی فروختیم.

 ببخش ما را که به خود مشغول شدیم و تو را رها کردیم.

ببخش ما را که سالهای عمرمان را بدون شناخت تو سپری کردیم.

ببخش ما را که تو را در این دنیا تنها گذاشتیم

و تو در بین امتت غریب و مظلوم ماندی.


مهدی جان ، آقای من

می دانم ، خوب می دانم که شایسته نعمت وجود تو نیستم ،

 میدانم که شایسته نام منتظر نیستم ،

ولی یوسف زهرا امید به عطوفت و مهربانی و بخشش تو دارم .

تو را به آبروی مادر غریبت زهرا یاریم کن

مرا یاری کن تا در این دنیایی که بی تو بودن افتخار است و هنر ،

 با تو باشم ، با تو بمانم و با یاد تو ترک دنیا کنم و بمیرم.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۵ ، ۰۹:۴۸
هانیه سادات میرافضلی

سوال

جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۷ ب.ظ

.: سوال:

برخی روایات دلالت دارد بر اینکه هر حکومتی پیش از ظهور امام زمان (عج) تشکیل شود محکوم ‏به شکست است.
لذا نظام ولایت فقیه در عصر غیبت، ناموفق خواهد بود و ‏مرضّی معصومین علیهم‌السلام نیست!

 

.: پاسخ:

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده که فرمودند: «ما خرج ولا یخرج منّا أهل‌البیت إلی قیام قائمنا ‏أحداً لیدفع ظلماً أو ینعش حقاً إلاّ اصطلمته البلیّة وکان قیامه زیادة فى مکروهنا وشیعتنا»(1)؛ یعنی خارج نشد ‏و خارج نمی‌شود از ما اهل‌بیت پیش از قیام قائم ما کسی برای دفع ظلمی یا گرفتن حقی، مگر آنکه به ‏مصیبت و بلیّه دچار می‌شود و قیام او سبب زیاد شدن مکروه و رنج ما و شیعیان ما می‌گردد.‏‎ ‎این فرمایش، در سند صحیفه سجّادیّه آمده است. متوکّل بن هارون، راوی صحیفه سجّادیّه می‌گوید: یحیی بن ‏زید بن علی، نوه امام زین العابدین (علیه‌السلام) را ملاقات کردم در حالی که متوجّه خراسان بود. به او سلام ‏کردم و او از حال پسر عموهایش در مدینه پرسید و خصوصاً از عمویش امام باقر (علیه‌السلام) سؤال مؤکد ‏کرد. من او را از حال ایشان باخبر کردم و حزن آنان را بر پدرش زید بن علی (علیه‌السلام) به او گفتم. یحیی بن ‏زید گفت: عمویم محمد بن علی الباقر (علیهما‌السلام)، نظرش این بود که پدرم زید، خروج نکند؛ آیا تو ‏پسر عمویم، جعفر بن محمّد (علیهما‌السلام) را ملاقات کردی؟ گفتم: بله. گفت: آیا شنیدی که درباره من ‏چیزی بگوید؟ گفتم: بله. گفت: چه چیزی درباره من گفت؟ میل نداشتم بگویم ولی با اصرار یحیی گفتم: از ‏ایشان شنیدم که درباره تو می‌گفت تو نیز مانند پدرت مقتول و مصلوب می‌شوی.‏‎ ‎متوکّل می‌گوید: یحیی بن زید پس از شنیدن خبر کشته شدنش، صحیفه سجّادیّه را که به املاء امام ‏زین العابدین (علیه‌السلام) و خط پدرش، زید بود، به من داد و گفت: تا زمان مردنم آن را محافظت کن و سپس ‏به دو پسر عمویم، محمّد و ابراهیم، دو پسر عبدالله بن حسن بن حسن بن علی (علیهما‌السلام) بده که آنان، ‏دو قائمند پس از من در این امر (نگهداری صحیفه).‏‎ ‎متوکل می‌گوید: پس از قتل یحیی بن زید، به نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفتم و گفتگویم را با یحیی خدمت ‏ایشان عرض کردم. ایشان گریه کردند و حزنشان نسبت به یحیی بن زید زیاد شد و فرمودند: خدا رحمت کند ‏پسر عمویم را و ملحق کند او را به آباء و اجدادش… آنگاه فرمودند: «ما خرج ولا یخرج…».‏‎ ‎‏ آنچه از این روایت و روایات مشابه آن استفاده می‌شود این است که اگر کسی پیش از قیام قائم (عج) قیام ‏کند و داعیه امامت داشته باشد و مردم را به خود دعوت کند، محکوم به شکست است. تنها کسی که به خود ‏دعوت می‌کند و داعیه امامت دارد و موفق می‌شود، وجود مبارک حضرت بقیةالله (سلام‌الله‌علیه) است. علاوه ‏بر این، اگر کسی قیام کند و امت را به خود دعوت نکند و داعیه امامت نداشته باشد، بلکه جامعه اسلامی را ‏به امام زمان (عج) دعوت کند، ولی شرایط قیامش مهیّا نباشد، آن نیز محکوم به شکست است.‏‎ ‎امّا اگر کسی مردم را به امام زمان دعوت کند ـ خواه خود، امام زمان باشد مانند حضرت حسین بن ‏علی (علیهما‌السلام) و خواه نباشد ـ و از سوی دیگر، «حضور الحاضر وقیام الحجة بوجود الناصر»(2) باشد؛ ‏یعنی شرایط قیامش مهیّا باشد، چنین قائدی ممکن است حتی شهید بشود، ولی دین، با قیام و اقدام او ‏پیشرفت می‌کند؛ مانند جریان سیدالشهداء (علیه‌السلام) که آن حضرت شهید شدند ولی دین خدا حفظ شد. ‏شهادت، منافاتی با ضرورت قیام ندارد. وجود مبارک امام سجاد (علیه‌السلام) در دروازه شام، در پاسخ آن مرد ‏که گفت: «من غلب؟»؛ چه کسی پیروز شد؟ فرمود: «إذا أردت أن تعلم من غلب، ودخل وقت الصلوة فأذنّ ثم ‏أقم»(3)؛ اگر بخواهی بدانی که چه کسی پیروز شد، وقت نماز، اذان و اقامه بگو تا ببینی نام چه کسی را بر ‏زبان جاری می‌کنی. ما رفتیم این نام پیامبر و بلکه اصل اسلام را زنده کردیم و برگشتیم. بنابراین، شهادت و ‏اسارت، نشانه شکست رهبر دینی نیست و شکست ظاهری، دلیل نادرستی یک قیام نمی‌تواند باشد؛ بلکه ‏به تعبیر قرآن کریم، اِحدی الحُسنیین است.‏‎ ‎اگر فرض کنیم که روایتی یافت شود که به طور مطلق بگوید هر قیامی صورت بگیرد، محکوم به شکست و ‏نادرست است، این روایت چون مخالف با خطوط اصلی قرآن و سنت قطعیّه معصومین (علیهم‌السلام) است، ‏مردود و غیر قابل پذیرش است؛ زیرا این همه آیات و روایاتی که ما در جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و ‏احیای کلمه دین و اقامه حدود الهی داریم و اینها مخصوص زمان خاصی نیست، نشان می‌دهد که جلوگیری از ‏احیای دین، سخنی نادرست و قابل پذیرش نیست. اگر در عصر غیبت، حکومت دینی نباشد، لازمه‌اش ‏حاکمیّت قوانین غیر دینی و افراد ناصالح بر مردم مسلمان است که هیچ گاه خداوند و رسول اکرم (صلی الله ‏علیه و آله و سلم) به چنین چیزی راضی نیستند.‏‎ ‎اکنون باید ببینیم وضع انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی چگونه است؛ آیا بنیانگذار جمهوری اسلامی یا مقام ‏معظم رهبری، مردم را به خود دعوت کرده‌اند یا می‌کنند، یا شرایط حکومت مهیّا نبوده و نیست؟ انقلاب ‏اسلامی، مردم را به امامت ولی عصر (عج) دعوت کرد و می‌کند و هیچ کس از خود داعیه‌ای نداشت و ندارد؛ ‏نه امام و نه مأموم. هر دو می‌گویند: ما امت ولی عصر (علیه‌السلام) هستیم و آن حضرت، امام ماست. ‏اکنون، حوزه‌های علمیه به برکت ولی عصر (علیه‌السلام) زنده است؛ خود کشور نیز به برکت ایشان زنده ‏است و هر تلاش و کوشش مثبتی در این کشور صورت می‌گیرد، از یمن وجود ایشان است و امت اسلامی، ‏بی‌صبرانه منتظر است که با ظهور مبارک ایشان، پرچم نظام اسلامی را به دست با کفایت ایشان بسپارد.‏‎ ‎‏

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۵:۰۷
هانیه سادات میرافضلی

بهتراست بخوانیم

جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۵۱ ب.ظ

روزی رسول خدا(ص) در اتاق ام السلمه نشسته بود که ناگاه کسی اجازه ورود خواست. حضرت پیشاپیش فرمودند: ابلیس(شیطان) است به او اجازه دهید. شیطان داخل شد و سلام کرد و عرض کرد: ای رسول خدا من به خودی خود به خدمت شما نیامدم بلکه دو فرشته ازجانب پروردگار مرا گرفتند تا به نزد شما آیم وهر چه را که از من می پرسید آن را به راستی جواب دهم وگرنه مرا به آتش عذاب خواهند کرد. حضرت فرمودند:

اول می پرسم چرا به حضرت آدم سجده نکردی؟ شیطان گفت: بخاطر حسد بود. حضرت فرمودند: در دنیا چه کسی را دشمن خود می دانی؟ شیطان گفت: شما را. حضرت فرمودند: به چه دلیلی؟ شیطان گفت: به جهت اینکه در دنیا امت ها را به اسلام دعوت کرده و به هدایت می رسانی و در قیامت آنها را شفاعت می کنی. حضرت فرمودند: دیگر چه کسی را دشمن داری؟ شیطان گفت: کسی که از خدا فرمانبرداری کند و بسیار توبه کند و در نماز سستی و کاهلی ننماید و از بیم حق تعالی هراسان باشدو به پدر و مادر خود احسان و نیکی کند و دیگر به عالمی که علم او با عمل همراه است و کسی که پیوسته به عمل خیر مشغول باشد. حضرت رسول(ص) فرمودند: در حق وصی و نائب من حضرت علی بن ابیطالب (ع)  چه می گویی؟ شیطان گفت: حاشا که هرگز بر او دست یافته باشم و به این راضی هستم که مرا به حال خود وا گذارد چرا که من تاب دیدن رخسار مبارک آن حضرت را ندارم.

حضرت فرمودند: دوستانت کیانند؟ شیطان گفت: کاهل نمازان و سخن چینان و غیبت کنندگانک پیامبر(ع) فرمودند: رفیقانت چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:‌ خورندگان شراب. حضرت فرمودند: هم صحبتان تو کیانند؟ عرض کرد: دروغگویان. حضرت فرمودند: دامادان تو کیانند؟ عرض کرد: زنا کاران. حضرت فرمودند: وکیلان تو کیستند؟ عرض کرد کم فروشان. حضرت فرمودند: خزانه دارانت کیانند؟ گفت: آنان که زکات مال خود را نمی دهند. حضرت فرمودند: شادی و نشاط تو از چیست؟ گفت: از آنانکه قسم دروغ می خورند. حضرت فرمودند: دردت را چه کسی درمان می کند؟ گفت: کسانی که به دروغ گواهی می دهند. حضرت فرمودند: روی تو را چه کسی سیاه می کند؟ عرض کرد: توبه کنندگان. حضرت فرمودند: چشمت از چه چیزی کور می شود؟ گفت: از صدقه پنهانی دادن. حضرت فرمودند: گوشت از چه چیزی کر می شود؟ گفت: از کسانی که ذکر خدا می گویند. حضرت رسول(ص) فرمودند: خانه تو کجاست؟ گفت در حمام ها. حضرت پرسیدند: مسجد تو کجاست؟ گفت: بازارها. حضرت فرمودند: با چه کسی غذا می خوری؟ گفت: با کسی که بدون ذکر نام خدا دست به سوی غذا دراز کند. حضرت پرسیدند: در نزد تو چه کسی عزیزتر است؟ گفت: آن کسی که اهل بیت تو را خوار کند و معصیت بسیار کند. حضرت فرمودند: مؤذنانت کدامند؟ گفت مطربان و دف زنان. حضرت فرمودند: شکار تو از چه چیزی است؟ از آن جماعت که به روی زنان مردم نگاه کنند. حضرت فرمودند: عنایت و شفقت چه کسی بیشتر است؟ جواب داد: ساحران و جادوگران. حضرت فرمودند: دام تو از چیست؟ گفت از موی زنان که هر تار مویشان حلقه دامی است برای هر مردی. حضرت فرمودند: مردم را از چه نگاه می داری؟ شیطان گفت: مرا به تعداد هر یک از مردم فرزندی است که برآنان مسلط کرده ام تا وسوسه کنند مگر آنکس که

همیشه در خدمت صالحان و عالمان باشد و پیوسته در عبادت خداوند باشد چنین است که بر او دست نمی یابم اما آنکس که در نماز خود با حالت خضوع و خشوع (تواضع و فروتنی و ترس از خدا) باشد او را به فکر های دنیایی می اندازم تا از نماز خود بهره نبرد و دچار سهو و اشتباه گردد. جضرت رسول اکرم فرمودند: از چه کسی راضی هستی؟ گفت از دست زنان  همچنان که من از اینان راضیم خدا از ایشان راضی مباد. حضرت فرمودند: آیا از زنان کسی ریافت می شود که تو بر او چیره نشوی؟ عرض کرد: چهار زن هستند که مرا بر آنان چیرگی نیست اول : مریم مادر حضرت عیسی(ع). دوم : آسیه زن فرعون. سوم : حرم تو خدیجه کبری. چهارم : دخترت فاطمه زهرا(س).

حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: از گناهان کدام بدتر است؟ شیطان گفت: کبر و حسد  بخل و کینه که این چهار چیز آفتند. ای رسول خدا از کبر بود که من بر آدم سجده نکردم و طوق لعنت بر گردنم افتاد و عبادات شش هزار ساله ام را ضایع و تباه کرد و حرص بود که آدم را به خوردن گندم وا داشت و از روی حسد بودکه قابیل برادر خود هابیل را کشت و از بخل بودکه قارون نابود گشت. حضرت فرمودند: خوراک این همه از لشکریانت از کجا فراهم می شود؟ شیطان گفت: از کم سنجیدن. وقتی کسی یک درهم کمتر بسنجد لشکرم صد درهم از مال او را بر می دارند. حضرت فرمودند: وای به حال اینان که هرگز هیچ چیز ندارند. شیطان عرض کرد: ای رسول خدا اگر اینان نبودند لشکرم از گرسنگی می مردندو اگر توبه در بین امت تو وجود نداشت برای من هیچ درد و غمی نبود زیرا که در هنگام مرگ هم می توانستم گریبانشان را بگیرم و ایمانشان را از دست بدهند اما اکنون با هزار رنج و مشقت آنان را به گناه وا می دارم و تا خبر دار می شوم که توبه کرده اندرنج هایم تباه و ضایع می گردد. حضرت فرمودند: آیا فرزندی داری؟

شیطان گفت: آری سخن چینان نور چشم منند و ربا خواران راحت تن منند و ستمگران قوت اعضا و جوارح منند ای رسول خدا من دشمنم با کسی که با صالحان و عالمان تو بسیار همنشینی کند زیرا که من هر چه کوشش می کنم تا یکی را از شر تو دور کنم باز اینان او را نصیحت می کنند و به راه حق هدایت می نمایند.  حضرت فرمودند: دیگر با کدام یک از پیامبران سخن گفتی؟ شیطان گفت: با حضرت ابراهیم در هنگامی که خواست فرزندش را ذبح کند. او مرا شناخت و از خود دور کرد. دیگر با اسماعیل او نیز مرا با سنگ زدو از خود دور نمود. دیگر اینکه برادران یوسف را وسوسه کردم تا سر انجام برادر خودشان را در چاه انداختند. موسی را نیز مورد وسوسه قرار دادم تا سر انجام آن مرد قبطی را کشت. یحیی را در حالت گرسنگی دیدم و نزد او غذا آوردم و او را وسوسه کردم تا سیر خورد و معده اش سنگین گشت و تا روز هنگام خوابید اما در صبح مرا شناخت و گفت: پس از این هرگز سیر نخواهم خورد. حضرت رسول اکرم(ص)  فرمودند: آیا هرگز بر من دست می یابی؟ شیطان عرض کرد: حاشا که هرگز بر تو دست یافته باشم.  حضرت فرمودند: با من عهد کن که امت مرا فریب ندهی؟ شیطان عرض کرد: تو نیز با من عهد کن که مرا در روز قیامت شفاعت نمایی. حضرت رسول اکرم(ص) در فکر فرو رفتند. در این حال جبرئیل بر حضرت نازل شد و فرمود: ای رسول خدا آگاه باش و با او عهد نکن که خداوند سوگند یاد نموده که او را در آتش بسوزاند . حضرت فرمودند: امتم را نصیحت کن. شیطان به امید شفاعت روی به اصحاب کرد و گفت: اگر راه رستگاری را می خواهید پس به نصیحت من گوش دهید و آن را فراموش نکنید:

 اول اینکه  چون وقت نماز فرا رسد کار های خود را کنار گذاشته و مشغول عبادت شوید وگرنه با وسوسه شما را به کاری شما را مشغول خواهم داشت که از نماز محروم شوید.

 دوم اینکه  به زنان نا محرم نگاه نکنید و به سخنان آنان گوش ندهید زیرا شما را در گناه خواهم انداخت.

 سوم آنکه  وقتی تصمیم به انجام امر نیکی گرفتید زود آن را انجام دهید وگرنه من مانع خواهم شد

. چهارم آنکه  سوگند دروغ نخوریدکه موجب فقر می شود.

 پنجم اینکه  صحبت صالحان و عالمان را از دست ندهید زیرا از بهترین طاعات است.

ششم اینکه  مهمان را گرامی بداریدکه هدیه خداست و با او بی حرمتی نکنید.

 هفتم اینکه  اولاد رسول خدا را گرامی بدارید و حرمتشان را نشکنید که حجت خدا هستند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۴:۵۱
هانیه سادات میرافضلی

اعمال روز جمعه

جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۲ ق.ظ
براى روز جمعه اعمال بسیارى است که در اینجا تنها به بیان چند مورد اکتفا میکنیم: اول: در رکعت اوّل نماز صبح سوره «جمعه» و در رکعت دوّم: «توحید» خوانده شود.
دوّم: پس از نماز صبح، پیش از آنکه سخن بگوید، این دعا را بخواند تا کفّاره کناهان او از این جمعه تا جمعه دیگر باشد:
اللَّهُمَّ مَا قُلْتُ فِی جُمُعَتِی هَذِهِ مِنْ قَوْلٍ أَوْ حَلَفْتُ فِیهَا مِنْ حَلْفٍ أَوْ نَذَرْتُ فِیهَا مِنْ نَذْرٍ فَمَشِیَّتُکَ بَیْنَ یَدَیْ ذَلِکَ کُلِّهِ فَمَا شِئْتَ مِنْهُ أَنْ یَکُونَ کَانَ وَ مَا لَمْ تَشَأْ مِنْهُ لَمْ یَکُنْ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ تَجَاوَزْ عَنِّی اللَّهُمَّ مَنْ صَلَّیْتَ عَلَیْهِ فَصَلَوَاتِی عَلَیْهِ وَ مَنْ لَعَنْتَ فَلَعْنَتِی عَلَیْهِ.
خدایا! هر سخنى که در این جمعه بر زبان آوردم، و یا هر سوگندى که در آن ادا نمایم و یا هر نذرى که در آن جارى کنم، خواست و اراده تو پیشاپیش همه اینهاست، پس در این میان هرچه را تو بخواهى که بشود میشود، و هرچه را که نخواهى نشود، بار خدایا! مرا بیامرز و از من درگذر.
خدایا! هرکه را تو بر او درود فرستى پس درودم بر او باد و هرکه را که تو لعنت کنى پس لعنتم بر او باد.
و دست کم در هر ماه یک بار این عمل را بجا آورد و نیز روایت شده: هرکس در روز جمعه پس از نماز صبح بنشیند، و به تعقیب بپردازد تا آفتاب برآید، هفتاد درجه در بهشت برین برای او بالا رود.
و شیخ طوسى روایت کرده: که سنّت است این دعا را در تعقیب نماز صبح روز جمعه بخواند:
اللَّهُمَّ إِنِّی تَعَمَّدْتُ إِلَیْکَ بِحَاجَتِی وَ أَنْزَلْتُ إِلَیْکَ الْیَوْمَ فَقْرِی وَ فَاقَتِی وَ مَسْکَنَتِی فَأَنَا لِمَغْفِرَتِکَ أَرْجَى مِنِّی لِعَمَلِی وَ لَمَغْفِرَتُکَ وَ رَحْمَتُکَ أَوْسَعُ مِنْ ذُنُوبِی فَتَوَلَّ قَضَاءَ کُلِّ حَاجَةٍ لِی بِقُدْرَتِکَ عَلَیْهَا وَ تَیْسِیرِ [تَیَسُّرِ] ذَلِکَ عَلَیْکَ وَ لِفَقْرِی إِلَیْکَ فَإِنِّی لَمْ أُصِبْ خَیْراً قَطُّ إِلا مِنْکَ وَ لَمْ یَصْرِفْ عَنِّی سُوءًا قَطُّ أَحَدٌ سِوَاکَ وَ لَسْتُ [لَیْسَ ] أَرْجُو لِآخِرَتِی وَ دُنْیَایَ وَ لا لِیَوْمِ فَقْرِی یَوْمَ یُفْرِدُنِی النَّاسُ فِی حُفْرَتِی وَ أُفْضِی إِلَیْکَ بِذَنْبِی سِوَاکَ
خدایا! با حاجت خویش آهنگ تو کرده ام و امروز بر تو فرود آورده ام فقر و تنگدستى و درماندگى ام را و به آمرزش تو امیدوارتر از کردار خویشم و بخشایش و رحمت تو دامنه دار تر از گناهان من است، پس برآور نیاز مرا با قدرتى که بر آن دارى و با سهولتى که نزد تو دارد، و نیازى که من به تو دارم.
چه من به خیرى دست نیافته ام جز از سوى تو و جز تو هرگز کسى گزندى را از من نرانده است و براى آن جهان و این جهانم و نه براى گاه تهیدستى ام، آنگاه که مردم در قبرم تنها گذارند و گناهم را به نزد تو آورم، جز به مهر تو امید ندارم.
سوّم: روایت شده: هرکس در روز جمعه و دیگر روزها پس از نماز ظهر و نماز صبح بگوید:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و طلوع ظهورشان را زود گردان
نمیرد تا حضرت قائم (عج) را دریابد.
و اگر صد مرتبه این صلوات را بخواند، خدا شصت حاجت، سى حاجت از حاجات دنیا و سى حاجت از حاجات آخرتش را برآورده سازد چهارم: پس از نماز صبح سوره «الرحمن» را بخواند و بعد از آیه:
فَبِأَیِّ ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ
کدامین نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب میکنید.
بگوید:
لا بِشَیْ ءٍ مِنْ آلائِکَ رَبِّ أُکَذِّبُ
هیچ یک از نعمت هاى تو را اى پروردگارم تکذیب نمی کنم
پنجم: شیخ طوسى رحمة اللّه فرموده: مستحب است پس از نماز صبح روز جمعه صد مرتبه سوره «توحید» را بخواند و صد مرتبه بر محمّد و آل محمّد صلوات فرستد و صد مرتبه استغفار کند و سوره هاى «نساء، هود، کهف، صافات، الرّحمن» را بخواند.
ششم: سوره هاى: «احقاف» و «مؤمنون» را بخواند، از امام صادق علیه السّلام روایت شده: هرکه در هر شب جمعه یا در هر روز جمعه سوره «احقاف» را بخواند در دنیا هراسى به دلش راه نیابد و از وحشت بزرگ روز قیامت ایمن گردد و نیز آن حضرت فرمود: هرکس جمعه ها بر خواندن سوره «مؤمنون» مداومت نماید، خداى تعالى پایان کارش را به نیکبختى و سعادت قرار دهد، و جایگاهش در بهشت برین با پیامبران الهى باشد، هفتم: پیش از طلوع آفتاب ده مرتبه سوره
«قل یا ایّها الکافرون»
را بخواند و دعا کند تا خواسته اش اجابت شود.
روایت شده: حضرت زین العابدین علیه السّلام چون صبح روز جمعه میشد تا ظهر «ایة الکرسى» [آیه 255 سوره بقره:
اللّه ُ لا الهَ الاّ هُوَ الحَىُّ.
.
.
و لاَ یؤُوُدهُ حفظُهما و هو العلى العظیم
] را می خواند، و چون از نمازها فراغت می یافت، به تلاوت سوره:
«انّا انزلناه»
می پرداخت.
و آگاه باش براى خواندن آیة الکرسى على التنزیل در روز جمعه فضیلت بسیار روایت شده است [علاّمه مجلسى گوید: آیة الکرسى على التنزیل بنا بر روایت على بن ابراهیم و شیخ کلینى عبارت است از:
«اللّه لا اله الا هو الحى.
.
.
.
تا: هم فیها خالدون»
هشتم: غسل جمعه کند، و آن از جمله اعمال مستحبى است که بر آن تأکید بسیار شده و در روایت آمده که حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: یا على! در هر جمعه غسل کن، گرچه به خاطر آن غذاى خود را براى بدست آوردن آب جهت غسل کردن بفروشى و گرسنه بمانى؛زیرا هیچ عمل مستحبّى برتر از غسل روز جمعه نیست و از امام صادق علیه السّلام روایت شده: هرکه در روز جمعه غسل کند و این دعا را بخواند:
أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ.
گواهى مى دهم که شایسته پرستشى جز خدا نیست، شریک و انبازى ندارد، و گواهى مى دهم که محمّد بنده و فرستاد اوست، بار خدایا، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا از بسیار توبه کنندگان و پاکان قرار ده.
براى او تا جمعه آینده حالت پاکى و طهارت پیدا شود؛یعنى: از گناهان پاک مى گردد، یا آنکه اعمال او با طهارت معنوى انجام مى گیرد و مورد قبول حق واقع می شود.
و به احتیاط نزدیک تر آن است که تا جائى که ممکن است، غسل جمعه را ترک نکنند.
باید دانست وقت غسل جمعه پس از طلوع فجر تا زمان ظهر است و هرچه نزدیک تر به ظهر انجام شود، بهتر است.
نهم: سر را با گل خطمى بشوید؛زیرا که این کار از بیمارى پیسى و دیوانگى ایمنى مى بخشد.
دهم: ناخن و موى پشت لبش را بزداید زیرا که ثواب بسیار دارد و روزى را افزون مى سازد، و او را از گناه تا جمعه دیگر دور مى کند، و از بیمارى دیوانگی و جذام و پیسى ایمنى مى دهد، و بهتر است در وقت چیدن ناخن و زدودن موى پشت لب بخواند:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى سُنَّةِ مُحَمَّدٍ [رَسُولِ اللَّهِ ] وَ آلِ مُحَمَّدٍ
به نام خدا و به یاد خدا و بر روش محمّد و خاندان محمّد
و در گرفتن ناخن، از انگشت کوچک دست چپ شروع، و به انگشت کوچک دست راست ختم نماید، و این شیوه را در گرفتن ناخن هاى پاى خود نیز رعایت کند پس از آن ناخن هاى چیده را دفن کند.
یازدهم: بوى خوش استعمال کند و جامه هاى پاکیزه خود را بپوشد.
دوازدهم: صدقه دهد، چه بر طبق یک روایت: ثواب صدقه دادن در شب و روز جمعه، هزار برابر اوقات دیگر است.
سیزدهم: براى خانواده خود خوردنی هاى خوب و تازه از قبیل میوه و گوشت تهیه کند تا به آمدن جمعه شاد شوند.
چهاردهم: پیش از خوردن صبحانه انار و پیش از ظهر هفت برگ کاسنى بخورد، از موسى بن جعفر علیهما السّلام روایت شده: هرکه در روز جمعه وقتى که ناشتاست یک انار بخورد، تا چهل روز دل او را نورانى گرداند.
و اگر دو انار بخورد تا هشتاد روز و اگر سه انار، تا صدوبیست روز، وسوسه شیطان را از او دور گرداند و هرکس وسوسه شیطان از او دور شود نافرمانى خدا نکند و هرکه نافرمانى خدا نکند وارد بهشت شود.
شیخ طوسى در کتاب «مصباح» فرموده: در مورد خوردن انار در روزوشب جمعه فضیلت بسیار روایت شده: پانزدهم: خود را از کارهاى دنیا فارغ کند، و به آموختن دین بپردازد، نه آنکه روز جمعه را به گشت و گذار، و تفرّج در باغها و کشتزارهای مردم، و هم سخنى با اراذل و مردمان بی عار و مسخره گى و عیب گوئى از مردم، و خنده هاى قهقهه، و خواندن اشعار و غوطه ور شدن در کارهاى باطل و امثال اینها صرف کند، که مفاسدش بیش از آن است که بیان شود.
از امام صادق علیه السّلام نقل شده: بدا به حال مسلمانى که در طول هفته روز جمعه را صرف یادگیرى مسائل دینى خود نکند، و براى این عمل مهمّم، خود را از کارهاى دیگر فارغ نسازد.
از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله روایت شده: هرگاه در روز جمعه ببینید پیرمردى سرگذشت دوران جاهلیت و کفر را برای مردم بیان مى کند، بر سرش سنگریزه بزنید.
شانزدهم: هزار مرتبه صلوات فرستد، از اما باقر علیه السّلام روایت شده: هیچ عبادتی در روز جمعه نزد من محبوب تر از صلوات بر محمّد و آل مطهّر او - صلى اللّه علیهم اجمعین - نیست.
مؤلّف گوید: اگر براى هزار مرتبه صلوات فرصت نکرد، دست کم صد مرتبه را ترک نکند، تا در روز قیامت چهره اش نورانى گردد.
و روایت شده: هرکس روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه
اَستَغفِرُاللهَ رَبَّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ
از خدا؛پروردگارم آمرزش میجویم و به سوى او مى پویم
گوید و صد مرتبه سوره «توحید» را بخواند، آمرزیده خواهد شد.
و نیز روایت شده: که ثواب صلوات بر محمّد و آل محمّد، بین نماز ظهر و عصر برابر با ثواب هفتاد حج است.
هفدهم: حضرت رسول و ائمه طاهرین علیهم السّلام را زیارت نماید و کیفیت آن در باب زیارات خواهد آمد.
هیجدهم: به زیارت گذشتگان به ویژه پدر و مادر یا یکى از ایشان برود، که این عمل ثواب بسیار دارد.
از امام باقر علیه السّلام روایت شده: مردگان را در روز جمعه زیارت کنید، زیرا میدانند چه کسى به زیارت ایشان رفته است و از این رو شاد میشوند.
نوزدهم: دعاى» ندبه «را که از اعمال عیدهاى چهارگانه است بخواند.
این دعا بعد از این، در جاى خودش خواهد، آمد.
بیستم: آگاه باش براى روز جمعه جز نافله آن، که بیست رکعت است، نمازهاى بسیارى ذکر شده است.
کیفیت نافله مذکور بنا بر مشهور آن است که شش رکعت آن زمانى که نور آفتاب افق را فرا گیرد بجا آورده شود، و شش رکعت دیگر وقتى که خورشید بالا بیاید، و شش رکعت دیگر نزدیک ظهر، و دو رکعت پس از ظهر پیش از نماز ظهر، و یا آنکه شش رکعت اوّل را پس از نماز جمعه یا نماز ظهر بجا آورد، به صورتى که در کتب فقها و (مصابیح) ذکر شده.
البته نمازهاى بسیار دیگرى نیز نقل شده، که ذکر بعضى از آنها در این مقام مناسبت دارد، هر چند بیشتر آنها اختصاصى به روز جمعه ندارد، ولى بجا آوردن آنها در روز جمعه بیشتر فضیلت دارد: از جمله آنها نماز کامله است که شیخ طوسى، و سیّد ابن طاووس و شهید و علاّمه حلّى و دیگران به سندهاى بسیار و معتبر از امام صادق علیه السّلام و ایشان از پدران بزرگوارشان علیهم السّلام از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله روایت کرده اند که آن حضرت فرمود: «هرکس در روز جمعه پیش از ظهر چهار رکعت نماز بخواند، و در هر رکعت سوره «حمد» را ده مرتبه و هر یک از:
«قل اعوذ بربّ النّاس»
و
«قل اعوذ بربّ الفلق»
و
«قل هو اللّه احد»
و
«قل یا ایّها الکافرون»
و «ایة الکرسى» را ده مرتبه، و به روایت دیگر:
«انّا انزلناه»
و آیة
«شهد اللّه.
.
.
»
[آیه 18 سوره آل عمران] را نیز هر یک ده مرتبه بخواند، و آنگاه که از چهار رکعت فارغ شود، صد مرتبه استغفار کند، و صد مرتبه بگوید:
سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُلِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلّا اللهُ اَکبَرُ وَ لا حَولَ وَلا قُوَّة الّا بِاللهِ العَلِیِّ العَظیمِ .
خدا پاک و منزه است و ستایش تنها او را سزاست و خدایى جز او نیست، و خدا بزرگتر از هر وصفى است و هیچ نیرو و توانى جز برآمده از خدای بلند مرتبه بزرگ نیست.
و پس از آن صد مرتبه صلوات فرستد، خدا شرّ اهل آسمان و شرّ اهل زمین، و شرّ شیطان و شرّ پادشاهان ستمگر را از او برطرف کند» تا پایان روایت که همه در بیان فضیلت این نماز است.
نماز دیگر: حارث همدانی از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده: اگر بتوانى روز جمعه ده رکعت نماز بجاى آر، و رکوع و سجودش را تمام و کامل ادا کن، و پس از هر دو رکعت صد مرتبه بگو:
سبحانَ اللهِ وَ بِحَمدِهِ
پاک و منزه است خدایى که ستایش تنها شایسته اوست



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۱:۳۲
هانیه سادات میرافضلی

دعای کمیل

جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۱ ق.ظ

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِی قَهَرْتَ بِهَا کُلَّ شَیْ ءٍ وَ خَضَعَ لَهَا کُلُّ شَیْ ءٍ وَ ذَلَّ لَهَا کُلُّ شَیْ ءٍ وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتِی غَلَبْتَ بِهَا کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِی لاَ یَقُومُ لَهَا شَیْ ءٌ وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِی مَلَأَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِسُلْطَانِکَ الَّذِی عَلاَ کُلَّ شَیْ ءٍ وَ بِوَجْهِکَ الْبَاقِی بَعْدَ فَنَاءِ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ (غَلَبَتْ) أَرْکَانَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ بِعِلْمِکَ الَّذِی أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَیْ ءٍ

خدایا از تو درخواست می کنم، به رحمت که همه چیز را فرا گرفته، و به نیرویت که با آن بر هرچیز چیره گشتى و در برابر آن هرچیز فروتنى نموده و همه چیز خوار شده و به جبروتت که با آن بر همه چیزى فائق آمدى و به عزّتت که چیزى در برابرش تاب نیاورد و به بزرگی ات که همه چیز را پر کرده و به پادشاهی ات که برتر از همه چیز قرار گرفته، و به جلوه ات که پس از نابودى همه چیز باقى است و به نام هایت که پایه های همه چیز را انباشته و به علمت که بر همه چیز احاطه نموده، و به نور ذاتت که همه چیز در پرتو آن تابنده گشته،
یَا نُورُ یَا قُدُّوسُ یَا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ وَ یَا آخِرَ الْآخِرِینَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاَءَ
اى نور، اى پاک از هر عیب، اى آغاز هر آغاز، و اى پایان هر پایان، خدایا! بیامرز براى من آن گناهانى را که پرده حرمتم می درد، خدایا! بیامرز براى من آن گناهانى را که کیفرها را فرو می بارند، خدایا! بیامرز برایم گناهانى را که نعمت ها را دگرگون می سازند، خدایا! بیامرز برایم آن گناهانى را که دعا را باز می دارند، خدایا! بیامرز برایم گناهانى که بلا را نازل میکند،
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطِیئَةٍ أَخْطَأْتُهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ وَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَى نَفْسِکَ وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِی مِنْ قُرْبِکَ وَ أَنْ تُوزِعَنِی شُکْرَکَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِی ذِکْرَکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ أَنْ تُسَامِحَنِی وَ تَرْحَمَنِی وَ تَجْعَلَنِی بِقِسْمِکَ رَاضِیاً قَانِعاً وَ فِی جَمِیعِ الْأَحْوَالِ مُتَوَاضِعاً
خدایا! بیامرز برایم همه گناهانى را که مرتکب شدم، و تمام خطاهایى که به آنها آلوده گشتم، خدایا! با یاد تو به سویت نزدیکى می جویم، و از ناخشنودى تو به درگاه خودت شفاعت می طلبم، و از تو خواستارم به جودت مرا به بارگاه قرب خویش نزدیک گردانى و سپاس خود را نصیب من کنى، و یادت را به من الهام نمایى، خدایا! از تو درخواست میکنم، درخواست بنده اى فروتن، خوار و افتاده، که با من مدارا نمایى و به من رحم کنى و به آنچه روزی ام نموده ای خشنود و قانع بدارى و در تمام حالات در عرصه تواضعم بگذارى،
اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَ أَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدَائِدِ حَاجَتَهُ وَ عَظُمَ فِیمَا عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُکَ وَ عَلاَ مَکَانُکَ وَ خَفِیَ مَکْرُکَ وَ ظَهَرَ أَمْرُکَ وَ غَلَبَ قَهْرُکَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ وَ لاَ یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِکَ
خدایا! از تو درخواست میکنم درخواست کسیکه سخت تهیدست شده و بار نیازش را به هنگام گرفتاری ها به آستان تو فرود آورده و میلش به آنچه نزد توست فزونى یافته، خدایا! فرمانروایی بس بزرگ و مقامت والا و تدبیرت پنهان، و فرمانت آشکار، و قهرت چیره، و قدرتت نافذ، و گریز از حکومتت ممکن نیست،
اللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِی غَافِراً وَ لاَ لِقَبَائِحِی سَاتِراً وَ لاَ لِشَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِیَ الْقَبِیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِی وَ سَکَنْتُ إِلَى قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِی وَ مَنِّکَ عَلَیَ اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ (أَمَلْتَهُ) وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ
خدایا! آمرزنده اى براى گناهانم و پرده پوشى برای زشتکاری هایم و تبدیل کننده اى براى کار زشتم به زیبایى، جز تو نمی یابم معبودى جز تو نیست، پاک و منزّهى و به ستایشت برخاسته ام، به خود ستم کردم و از روى نادانى جرأت نمودم و به یاد دیرینه ات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم خدایا! اى سرور من چه بسیار زشتى مرا پوشاندى و چه بسیار بالاهاى سنگین و بزرگى که از من برگرداندى و چه بسیار لغزشى که مرا از آن نگهداشتى و چه بسیار ناپسند که از من دور کردى و چه بسیار ستایش نیکویى که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم پخش کردى،
اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِی وَ أَفْرَطَ بِی سُوءُ حَالِی وَ قَصُرَتْ (قَصَّرَتْ) بِی أَعْمَالِی وَ قَعَدَتْ بِی أَغْلاَلِی وَ حَبَسَنِی عَنْ نَفْعِی بُعْدُ أَمَلِی (آمَالِی) وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِی بِجِنَایَتِهَا (بِخِیَانَتِهَا) وَ مِطَالِی یَا سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ أَنْ لاَ یَحْجُبَ عَنْکَ دُعَائِی سُوءُ عَمَلِی وَ فِعَالِی وَ لاَ تَفْضَحْنِی بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرِّی وَ لاَ تُعَاجِلْنِی بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِی خَلَوَاتِی مِنْ سُوءِ فِعْلِی وَ إِسَاءَتِی وَ دَوَامِ تَفْرِیطِی وَ جَهَالَتِی وَ کَثْرَةِ شَهَوَاتِی وَ غَفْلَتِی وَ کُنِ
خدایا! بلایم بزرگ شده و زشتى حالم از حدّ گذشته و کردارم خوارم ساخته و زنجیرهاى گناه مرا زمین گیر نموده و دورى آرزوهایم مرا زندانى ساخته و دنیا با غرورش و نفسم با جنایتش و امروز و فردا کردنم در توبه مرا فریفته، اى سرورم از تو درخواست میکنم به عزّتت که مانع نشود از اجابت دعایم به درگاهت، بدى عمل و زشتى کردارم و مرا با آنچه از اسرار نهانم میدانى رسوا مسازى و در کیفر آنچه در خلوتهایم انجام دادم شتاب نکنى، از زشتى کردار و بدى رفتار و تداوم تقصیر و نادانى و بسیارى شهواتم و غفلتم، شتاب نکنى،
اللَّهُمَّ بِعِزَّتِکَ لِی فِی کُلِّ الْأَحْوَالِ (فِی الْأَحْوَالِ کُلِّهَا) رَءُوفاً وَ عَلَیَّ فِی جَمِیعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَ أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرِّی وَ النَّظَرَ فِی أَمْرِی
خدایا! با من در همه احوال مهرورز و بر من در هر کارم به دیده لطف بنگر، خدایا، پروردگارا، جز تو که را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتى و نظر لطف در کارم را از او درخواست کنم.
إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَجْرَیْتَ عَلَیَّ حُکْماً اتَّبَعْتُ فِیهِ هَوَى نَفْسِی وَ لَمْ أَحْتَرِسْ فِیهِ مِنْ تَزْیِینِ عَدُوِّی فَغَرَّنِی بِمَا أَهْوَى وَ أَسْعَدَهُ عَلَى ذَلِکَ الْقَضَاءُ فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَیَّ مِنْ ذَلِکَ بَعْضَ (مِنْ نَقْضِ) حُدُودِکَ وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ (الْحُجَّةُ) عَلَیَّ فِی جَمِیعِ ذَلِکَ
خداى من و سرور من، حکمى را بر من جارى ساختى که هواى نفسم را در آن پیروی کردم و از فریبکارى آرایش دشمنم نهراسیدم، پس مرا به خواهش دل فریفت و بر این امر اختیار و اراده ام یاریش نمود، پس بدینسان و بر پایه گذشته هایم از حدودت گذشتم، و با برخى از دستوراتت مخالفت نمودم، پس حجت تنها از ان تواست در همه اینها،
وَ لاَ حُجَّةَ لِی فِیمَا جَرَى عَلَیَّ فِیهِ قَضَاؤُکَ وَ أَلْزَمَنِی حُکْمُکَ وَ بَلاَؤُکَ وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا إِلَهِی بَعْدَ تَقْصِیرِی وَ إِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقِیلاً مُسْتَغْفِراً مُنِیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لاَ أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا کَانَ مِنِّی وَ لاَ مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَیْهِ فِی أَمْرِی غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرِی وَ إِدْخَالِکَ إِیَّایَ فِی سَعَةِ (سَعَةٍ مِنْ) رَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ (إِلَهِی) فَاقْبَلْ عُذْرِی وَ ارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّی وَ فُکَّنِی مِنْ شَدِّ وَثَاقِی
و مرا هیچ حقى نیست در انچه بر من از سوى قضایت جارى شده و فرمان و آزمایشت ملزمم نموده، ای خداى من اینک پس از کوتاهى در عبادت و زیاده روى در خواهش هاى نفس عذرخواه، پشیمان، شکست ه دل، جویاى گذشت طالب آمرزش، بازگشت کنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه، بی آنکه گریزگاهى از آنچه از من سرزده بیابم و نه پناهگاهى که به آن رو آورم پیدا کنم، جز اینکه پذیراى عذرم باشى، و مرا در رحمت فراگیرت بگنجایى، خدایا! پس عذرم را بپذیر، و به بدحالی ام رحم کن.
و رهایم ساز از بند محکم گناه،
یَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِی وَ رِقَّةَ جِلْدِی وَ دِقَّةَ عَظْمِی یَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِی وَ ذِکْرِی وَ تَرْبِیَتِی وَ بِرِّی وَ تَغْذِیَتِی هَبْنِی لاِبْتِدَاءِ کَرَمِکَ وَ سَالِفِ بِرِّکَ بِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُرَاکَ مُعَذِّبِی بِنَارِکَ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ وَ بَعْدَ مَا انْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِی مِنْ ذِکْرِکَ وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرَافِی وَ دُعَائِی خَاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ
پروردگارا! بر ناتوانى جسمم و نازکى پوستم و نرمى استخوانم رحم کن.
اى که آغازگر آفرینش و یاد و پرورش و نیکى بر من و تغذیه ام بوده اى، اکنون مرا ببخش به همان کرم نخستت، و پیشینه احسانت بر من، اى خداى من و سرور و پروردگارم، آیا مرا به آتش دوزخ عذاب نمایى، پس از اقرار به یگانگی ات و پس از آنکه دلم از نور شناخت تو روشنى گرفت و زبانم در پرتو آن به ذکرت گویا گشت و پس از آنکه درونم از عشقت لبریز شد و پس از صداقت در اعتراف و درخواست خاضعانه ام در برابر پروردگاری ات،
هَیْهَاتَ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ (تُبَعِّدَ) مَنْ أَدْنَیْتَهُ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى الْبَلاَءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ وَ لَیْتَ شِعْرِی یَا سَیِّدِی وَ إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ صَادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مَادِحَةً وَ عَلَى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلَهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً
باور نمی کنم چه آن بسیار بعید است و تو بزرگوارتر از آن هستى که پرورده ات را تباه کنى یا آن را که به خود نزدیک نموده اى دور نمایى یا آن را که پناه دادى از خود برانى یا آن را که خود کفایت نموده اى و به او رحم کردى به موج بلا واگذارى؟ ! اى کاش میدانستم اى سرورم و معبودم و مولایم، آیا آتش را بر صورتهایى که براى عظمتت سجده کنان بر زمین نهاده شده مسلطّ میکنى و نیز بر زبانهایى که صادقانه به توحیدت و به سپاست مدح کنان گویا شده و هم بر دلهایى که بر پایه تحقیق به خداوندیت اعتراف کرده
وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِکَ طَائِعَةً وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِکَ مُذْعِنَةً مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ یَا رَبِ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِی عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاَءِ الدُّنْیَا وَ عُقُوبَاتِهَا وَ مَا یَجْرِی فِیهَا مِنَ الْمَکَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا عَلَى أَنَّ ذَلِکَ بَلاَءٌ وَ مَکْرُوهٌ، قَلِیلٌ مَکْثُهُ، یَسِیرٌ بَقَاؤُهُ، قَصِیرٌ مُدَّتُهُ
و بر نهادهایى که معرفت به تو آنها را فرا گرفته تا آنجا که در پیشگاهت خاضع شده و به اعضایى که مشتاقانه به سوى پرستشگاه هایت شتافته اند و اقرارکنان جویاى آمرزش تو بوده اند، شگفتا این همه را به آتش بسوزانى! هرگز چنین گمانى به تو نیست و از فضل تو چنین خبرى داده نشده.
اى بزرگوار، اى پروردگار و تو از ناتوانی ام در برابر اندکى از غم و اندوه دنیا و کیفرهاى آن و آنچه که از ناگواری ها بر اهلش میگذرد آگاهى، با آنکه این غم و اندوه و ناگوارى درنگش کم بقایش اندک و مدّتش کوتاه است،
فَکَیْفَ احْتِمَالِی لِبَلاَءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِیلِ (حُلُولِ) وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیهَا وَ هُوَ بَلاَءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقَامُهُ وَ لاَ یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ لِأَنَّهُ لاَ یَکُونُ إِلاَّ عَنْ غَضَبِکَ وَ انْتِقَامِکَ وَ سَخَطِکَ وَ هَذَا مَا لاَ تَقُومُ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ یَا سَیِّدِی فَکَیْفَ لِی (بِی) وَ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ یَا إِلَهِی وَ رَبِّی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو
پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلاى آخرت، و فرود آمدن ناگواری ها در آن جهان بر جسم و جانم و حال انکه زمانش طولانى و جایگاهش ابدى است و تخفیفى برای اهل آن بلا نخواهد بو، چرا که مایه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودى تو نیست و این چیزى است که تاب نیاورند در برابرش آسمانها و زمین، اى سرور من تا چه رسد به من؟ و حال آنکه من بنده ناتوان، خوار و کوچک، زمین گیر و درمانده توأم.
اى خداى من و پروردگارم و سرور و مولایم، براى کدامیک از دردهایم به حضرتت شکوه کنم
وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْکِی لِأَلِیمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِکَ وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلاَئِکَ وَ فَرَّقْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیَائِکَ فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ وَ هَبْنِی (یَا إِلَهِی) صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى کَرَامَتِکَ أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِی النَّارِ وَ رَجَائِی عَفْوُکَ
و براى کدامین گرفتاریم به درگاهت بنالم و اشک بریزیم.
آیا براى دردناکى عذاب و سختی اش، یا براى طولانى شدن بلا و زمانش، پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهى، و بین من و اهل عذابت جمع کنى، و میان من و عاشقان و دوستانت جدایى اندازى، اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبائى ورزم، ولى بر فراقت چگونه صبر کنم و گیرم اى خداى من بر سوزندگى آتشت صبر کنم، اما چگونه چشم پوشى از کرمت را تاب آورم یا چگونه در آتش، سکونت گزینم و حال آنکه امید من گذشت و عفو تواست.
فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنِی نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِهَا ضَجِیجَ الْآمِلِینَ (الْآلِمِینَ) وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِینَ وَ لَأُنَادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ یَا غَایَةَ آمَالِ الْعَارِفِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ وَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ
پس به عزّتت اى آقا و مولایم سوگند صادقانه میخورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنان که خواهان دادرسى هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم چونان که مبتلا به فقدان عزیزى می باشند و صدایت میزنم: کجایى اى سرپرست مؤمنان، آرى کجایى اى نهایت آرزوى عارفان، اى فریادرس خواهندگان فریادرس، اى محبوب دلهاى راستان و اى معبود جهانیان
أَ فَتُرَاکَ سُبْحَانَکَ یَا إِلَهِی وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فِیهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ (یُسْجَنُ) فِیهَا بِمُخَالَفَتِهِ وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِیرَتِهِ وَ هُوَ یَضِجُّ إِلَیْکَ ضَجِیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ وَ یُنَادِیکَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ یَا مَوْلاَیَ فَکَیْفَ یَبْقَى فِی الْعَذَابِ وَ هُوَ یَرْجُو مَا سَلَفَ مِنْ حِلْمِکَ أَمْ کَیْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَ هُوَ یَأْمُلُ فَضْلَکَ وَ رَحْمَتَکَ
آیا این چنین است، اى خداى منزّه، و ستوده که در دوزخ بشنوى صداى بنده مسلمانى که براى مخالفتش با دستورات تو زندانى شده و مزه عذابش را به خاطر نافرمانى چشیده و میان درکات دوزخ به علّت جرم و جنایتش محبوس شده، و حال آنکه در درگاهت سخت ناله میزند، همچون ناله آن که آرزومند رحمت توست، و با زبان اهل توحیدت تو را می خواند، و به ربوبیّتت به پیشگاهت توسّل می جوید، اى مولاى من، چگونه در عذاب بماند و حال آنکه امید به بردبارى گذشته ات دارد یا آتش چگونه او را به درد آورد درحالیکه بخشش و رحمت تو را آرزو دارد
أَمْ کَیْفَ یُحْرِقُهُ لَهِیبُهَا وَ أَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرَى مَکَانَهُ أَمْ کَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفِیرُهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ أَمْ کَیْفَ یَتَقَلْقَلُ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ أَمْ کَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبَانِیَتُهَا وَ هُوَ یُنَادِیکَ یَا رَبَّهْ أَمْ کَیْفَ یَرْجُو فَضْلَکَ فِی عِتْقِهِ مِنْهَا فَتَتْرُکُهُ (فَتَتْرُکَهُ) فِیهَا هَیْهَاتَ مَا ذَلِکَ الظَّنُّ بِکَ وَ لاَ الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِکَ وَ لاَ مُشْبِهٌ لِمَا عَامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدِینَ مِنْ بِرِّکَ وَ إِحْسَانِکَ
یا چگونه شعله آتش او را بسوزاند درحالیکه فریادش را می شنوى و جایش را می بینی یا چگونه آتش او را دربر بگیرد و حال آنکه از ناتوانی اش خبر دارى، یا چگونه در طبقات دوزخ به این سو و آن سو کشانده شود درحالی که راستگوی اش را میدانى، یا چگونه فرشته هاى عذاب او را با خشم برانند و حال آنکه تو را به پروردگاری ات می خواند، یا چگونه ممکن است بخششت را در آزادى از دوزخ امید داشته باشد و تو او را در انجا به همان حال واگذارى؟ همه این امور از بنده نوازى تو بس دور است، هرگز گمان ما به تو این نیست و نه از فضل تو چنین گویند و نه به آنچه که از خوبى و احسانت با اهل توحید رفتار کرده اى شباهتى دارد،
فَبِالْیَقِینِ أَقْطَعُ لَوْ لاَ مَا حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِیبِ جَاحِدِیکَ وَ قَضَیْتَ بِهِ مِنْ إِخْلاَدِ مُعَانِدِیکَ لَجَعَلْتَ النَّارَ کُلَّهَا بَرْداً وَ سَلاَماً وَ مَا کَانَ (کَانَتْ) لِأَحَدٍ فِیهَا مَقَرّاً وَ لاَ مُقَاماً (مَقَاماً) لَکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُکَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْکَافِرِینَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِیهَا الْمُعَانِدِینَ وَ أَنْتَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعَامِ مُتَکَرِّماً :
پس به یقین میدانم که اگر فرمانت در به عذاب کشیدن منکران نبود و حکمت به همیشگى بودن دشمنانت در آتش صادر نمی شد، هر آینه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت می کردى و براى احدى در انجا قرار و جایگاهى نبود، امّا تو که مقدّس است نام هایت سوگند یاد کردى که دوزخ را از همه کافران چه پرى و چه آدمى پر سازى و ستیزه جویان را در انجا همیشگى و جاودانه بداری و هم تو - که ثنایت برجسته و والا است - به این گفته ابتدا کردى و با نعمت هایت کریمانه تفضّل فرمودى که
اَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ اِلهى وَ سَیِّدى فَاَسْئَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها وَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتى حَتَمْتَها وَ حَکَمْتَها وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ اَجْرَیْتَها اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فى هذِهِ السّاعَةِ کُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ قَبِیحٍ أَسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ اَوْ أَعْلَنْتُهُ أَخْفَیْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ أَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْکِرامَ الْکاتِبینَ
«آیا مؤمن همانند فاسق است؟ نه، مساوى نیستند» اى خدا و سرور من، از تو خواستارم به قدرتى که مقدّر نمودى و به فرمانى که حتمیتش دادى و بر همه استوارش نمودى و بر کسیکه بر او اجرایش کردى چیره ساختى که در این شب و در این ساعت بر من ببخشى هر جرمی که مرتکب شدم و هر گناهى که به آن آلوده گشتم و هر کار زشتى را که پنهان ساختم و هر نادانى که آن را بکار گرفتم خواه پنهان کردم یا آشکار، نهان ساختم یا عیان و هر کار زشتى که دستور ثبت آن را به نویسندگان بزرگوار دادى
الَّذینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما یَکُونُ مِنّى وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى وَ کُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَىَّ مِنْ وَراَّئِهِمْ وَالشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ اَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ وَ اَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَاءٍ تَسْتُرُهُ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ
آنان که بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتى و آنان را نیز گواهانى بر من قرار دادى علاوه بر اعضایم و خود فراتر از آنها مراقب من بودى و شاهد بر آنچه که از آنان پنهان ماند و به یقین با رحمتت پنهان ساختى و با فضلت پوشاندى و اینکه از تو میخواهم از هرچیزیکه نازل کردى یا احسانى که تفضّل نمودى یا برّ و نیکى که گستردی یا رزقى که پراکندى یا گناهى که بیامرزى یا خطایى که بپوشانى، پرورگارا، پروردگارا، پروردگارا!
یا اِلهى وَ سَیِّدى وَ مَوْلاىَ وَ مالِکَ رِقّى یا مَنْ بِیَدِهِ ناصِیَتى یا عَلیماً بِضُرّى وَ مَسْکَنَتى یا خَبیراً بِفَقْرى وَ فاقَتى یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ اَسْئَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِکَ وَ اَسْماَّئِکَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً
اى خداى من اى سرور من، اى مولاى من و اختیار دارم، اى کسیکه مهارم به دست اوست، اى آگاه از پریشانى و ناتوانی ام اى داناى تهیدستى و ناداری ام، پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! از تو درخواست میکنم به حقّت و قدست و بزرگ ترین صفات و نام هایت که همه اوقاتم را از شب و روز به یادت آباد کنى و به خدمت گزاری ات پیوسته بدارى
وَ اَعْمالى عِنْدَکَ مَقْبُولَةً حَتّى تَکُونَ اَعْمالى وَ اَوْرادى کُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالى فى خِدْمَتِکَ سَرْمَداً یا سَیِّدى یا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلى یا مَنْ اِلَیْهِ شَکَوْتُ اَحْوالى یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْیَتِکَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ حَتّى اَسْرَحَ اِلَیْکَ فى مَیادینِ السّابِقینَ
و اعمالم را در پیشگاهت قبول فرمایى تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ، همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تو پاینده گردد، اى سرور من، اى آن که بر او تکیه دارم، اى آن که شکوه حالم را تنها به سوى او برم، اى پروردگارم، اى پروردگارم، اى پروردگارم! اعضایم را در راه خدمتت نیرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محکم کن، و کوشش در راستاى پروایت و دوام در پیوستن به خدمتت را به من ارزانى دار تا به سویت برانم در میدانهای پیشتازان
وَ أُسْرِعَ اِلَیْکَ فِى الْبارِزینَ وَ أَشْتاقَ اِلى قُرْبِکَ فِى الْمُشْتاقینَ وَ أَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصینَ وَ اَخافَکَ مَخافَةَ الْمُوقِنینَ وَ اَجْتَمِعَ فى جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنى بِسُوَّءٍ فَاَرِدْهُ وَ مَنْ کادَنى فَکِدْهُ وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِنْدَکَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ اِلاّ بِفَضْلِکَ وَ جُدْلى بِجُودِکَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ
و به سویت بشتابم در میان شتابندگان و به کوى قربت آیم در میان مشتاقان و همانند مخلصان به تو نزدیک شوم و چون یقین آوردگان از جاه تو بهراسم و با اهل ایمان در جوارت گرد آیم.
خدایا! هرکس مرا به بدى قصد کند تو قصدش کن، و هرکس با من مکر ورزد تو با او مکر کن، و مرا از بهره مندترین بندگانت نزد خود، و نزدیک ترین شان در منزلت به تو و مخصوص ترین شان در رتبه به پیشگاهت بگردان، زیرا این همه به دست نیاید جز به فضل تو، خدایا! با جودت به من جود کن و با بزرگواریت به من نظر کن
وَاحْفَظْنى بِرَحْمَتِکَ وَاجْعَلْ لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً وَ مُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِکَ وَ اَقِلْنى عَثْرَتى وَاغْفِرْ زَلَّتى فَاِنَّکَ قَضَیْتَ عَلى عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعاَّئِکَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الإِجابَةَ فَاِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى وَ اِلَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدى فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لى دُعاَّئى وَ بَلِّغْنى مُناىَ وَ لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجاَّئى وَاکْفِنى شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدآئى ،
و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم را به ذکرت گویا کن، و دلم را به محبتت شیفته و شیدا فرا و بر من منّت گذار با پاسخ نیکویت و لغزشم را نادیده انگار و گناهم را ببخش، زیرا تو بندگانت را به بندگى فرمان دادى و به دعا و درخواست از خود امر کردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى، پس ای پروردگار من تنها روى به سوى تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز کردم، پس تو را به عزّتت سوگند میدهم که دعایم را اجابت کنی و مرا به آرزویم برسانى، و امیدم را از فضلت ناامید نکنى، و شرّ دشمنانم را از پرى و آدمى از من کفایت کنى،
یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ اِلّا الدُّعاَّءَ فَاِنَّکَ فَعّالٌ لِما تَشاَّءُ یا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفاَّءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاَّءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکاَّءُ یا سابِغَ النِّعَمِ یا دافِعَ النِّقَمِ یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِى الْظُّلَمِ یَا عالِماً لا یُعَلَّمُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى مَا اَنْتَ أَهْلُهُ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِهِ وَالْأَئِمَّةِ الْمَیامینَ مِنْ الِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً ای خدایى که زود از بنده ات خشنود می شوى، بیامرز آن را که جز دعا چیزى ندارد، همانا تو هرچه بخواهى انجام میدهى، اى آن که نامش دوا و یادش شفا و طاعتش توانگرى است، رحم کن به کسیکه سرمایه اش امید و سازو برگش اشک ریزان است، اى فروریزنده نعمت ها اى دورکننده بلاها، اى روشنی بخش وحشت زدگان در تاریکی ها، اى داناى ناآموخته بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و با من چنان کن تو را شاید، و درود و سلام فراوان خدا بر پیامبرش و بر امامان خجسته از خاندانش.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۱:۲۱
هانیه سادات میرافضلی

بهار آمد بهار من نیامد

جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۳ ق.ظ

بهار آمد بهار من نیامد

گل آمد گلعذار من نیامد


بر آوردند سر از شاخ گلها

گلی بر شاخسار من نیامد


چراغ لاله روشن شد به صحرا

چراغ شام تار من نیامد


جهان را انتظار آمد به پایان

به پایان انتظار من نیامد


همه یاران کنار از غم گرفتند

چرا شادی کنار من نیامد


چه پیش امد دراین صحرا که عمری

گذشت و تکسوار من نیامد


سر از خواب گران برداشت عالم

سبک رفتار یار من نیامد


به کار دوست طی شد روزگارم

دریغ از من ,به کار من نیامد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۱:۱۳
هانیه سادات میرافضلی

ظهور کن

جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۱ ق.ظ

تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا

آه از جمعه ی بی تو گله داریم آقا

 

زلـف شـب را به سراپـای سحـر می ریــزم                

تا خود صبح به راه تو قمر مـی ریـــزم

 

ساحل چشــم من از شوق به دریا زده است                

چشم بسته به سرش موج تماشا زده اسـت

 

جمـعــه را سرمــه کشیدم که مــگر برگـــردی                 

با همان سیصد و دلتنگ نفر برگــــــــــــــردی

 

زندگـــی نیست ممــات است ، تورا کم دارد                

دیدنت ارزش آواره شدن هـــــــــــــــم دارد

 

خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم

بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم

 

از دل تنــگ مـــــن آیا خبــری هــم داری ؟                  

 آشنا ، پشت سرت مختصری هــــــــم داری؟

 

لذت درد تــو شـــد مـــزد دعـــای پــــدرم                   

من به این چشم کشم درد ، به جای پــــــدرم

 

هیچ کس تاب و تب چشم تو را درک نکـرد                    

هیچکــــــس اشک شب چشم تو را درک نکرد

 

مــــا کجـــا درد کشیدیم بـــه اندازه ی تــو                     

روز و شب گریـــــه ندیدیم به انــدازه ی تـــــو

 

منّتـــی بر سر ما هم بگذاری بـــد نیسـت                     

آه کم چشــــــم به راهم بگذاری ، بد نیست

 

نگرانم که پس از مردن من برگردی

پای تابوت ، سر بردن من برگردی

 

نکنــــد منتظــــــــر مردن مائـــی آقا ؟                      

منتظرهات  بمیرند میایــــــــی آقــــا ؟

 

من به جز تو به کسی جان بدهم ممکن نیست              

به اجل مهلت جولان بدهم ممکن نیســــــت

 

به نظر می رسد این فاصله ها کم شدنی سـت              

غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست

 

دارد از جـــاده صدای جرســی می آیــد                

مژده ای دل که مسیحــا نفسی می آید

 

چون قرار همـــه با حضرت آقا جمعه است                 

همه ی دلخوشی هفته ی ما با جمعـه است

 

منجــــی ما به خداوند قســـم آمدنی است                  

 یوسف گـــــم شده ، ای اهل حرم آمدنی است

 

من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد

صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد

 

رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید

عرض کردیم که نبودی سحر طول کشید

 

ما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا

نذر کردیم به پای تو بیافتیم بیا

 

تا ببینیم تو را تا به کجا باید رفت

 شب جمعه نکند کربلا باید رفت

 

نذر کردیم به هر حال ببینم تو را

کربلا یا دم گودال ببینیم تورا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۰:۴۱
هانیه سادات میرافضلی

اللّهم عجل لولیک الفرج

جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ق.ظ

از تو یک عمر شنیدیم و ندیدیم تو را
به وصالت نـرسیدیم و ندیدیم تو را


روزی مـا فـقـرا شـربـت وصل تو نبـود
زهر هجر تو چشیدیم و ندیدیم تو را


شاید ایام کهن سالی ما جلوه کنی!
در جوانی که دویدیم و ندیدیم تو را


چه قدَر چلّه نشستیم و عزادار شدیم
چه قدَر شمع خریدیم و ندیدیم تو را


گاهی اندازه ی یک پرده فقط فاصله بود
پرده را نیز کشیدیم و ندیدیم تو را


سعی کردیم که شبی خواب ببینیم تورا
سحر از خواب پریدیم و ندیدیم تو را


مدتی در پی تو رند و نظر باز شدیم
همه را غیر تو دیدیم و ندیدیم تو را


فکر کردیم که مشکل سر دلبستگی است
از همه جز تو بریدیم و ندیدیم تو را


لا اقل کاش دم خیمه ی تو جان بدهیم
تا بگوییم : رسیدیم و ندیدیم تورا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۰:۰۰
هانیه سادات میرافضلی